کد مطلب:314882 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:201

برای این مسجد نذر کن
در چهاردهم رمضان سال 1422 برابر 9 / 9 / 80 جناب آقای حاج نجف بایرام پور، فرزند علی 64 ساله اهل و ساكن دهكده قشلاق از توابع گوگان كه شخص متدین و مورد وثوق است، در رابطه با كرامت مسجد حضرت ابوالفضل (علیه السلام) گوگان حكایتی را چنین شرح داد:

حدودا 45 سال قبل در ایام جوانی، اینجانب را به عنوان مشغول خدمت سربازی از ناحیه اداره نظام وظیفه در شهر گوگان احضار كرده بودند، علی هذا روزی در معیت شش نفر از اهالی قریه مذكور كه آنها نیز مشغول بودند به حوزه



[ صفحه 422]



نظام وظیفه فوق الذكر مراجعه و خودمان را معرفی كردیم و چند روز ما را در آنجا نگهداری كردند، سرانجام یك روز از طرف مسئول مربوط به ما اعلام داشتند كه: همه مشمولان امروز مرخص و آزادند و می توانند به خانه های خود بروند و پس از نظافت و شست شوی خویش فردا مراجعت نمایند و در ضمن وسایل شخصی - از قبیل ساك و غیره - همراه داشته باشند.

به هر حال، قرار بر این شد كه فردا سر وقت مراجعت نماییم تا ما را جهت گذراندن دوره آموزش نظامی به پادگان مورد نظر مسئولین مربوطه اعزام كنند. آن روز موقع عصر بود به دكان آرایشگاه حاج میرزا حسن واقع در شهر یاد آمدم تا سر و صورتم را اصلاح كنم، در لابه لای صحبت هایم قصه خدمت سربازی را به مسلمانی فوق الذكر تذكر دادم، وی در پاسخ اظهار داشت: ما برای مسجد حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در این جا - گوگان - یك حلقه چاه حفر می كنیم و بر دهانه آن یك دستگاه تلمبه خواهیم گذاشت تا از آبش استفاده شود تو برای این مسجد نذر كن تا از خدمت سربازی معاف شوی. من نیز در همان لحظه توی دلم مبلغی را برای مسجد مقدس نذر كردم.

به هر حال پس از این قصه به قریه آمدم، فردای آن روز به اتفاق رفقایم كه شش نفر بودند، به حوزه نظام وظیفه مراجعه كردیم. در همین روز، اسامی همه را از جمله آن شش نفر را خواندند و صدایشان زدند، و به مراكز نظامی اعزام كردند. ولی بنده ماندم، لذا جلو رفته، گفتم: آقا ببخشید چرا مرا اعزام نكردید؟

پاسخ گفتند: لازم نیست تو به خدمت سربازی بروی.

القصه، آن روز من به خانه برگشتم، اما هر روز این قصه را پیگیری می كردم و تا چهل روز هر وقت به گوگان می رفتم به حوزه نظام وظیفه نیز سر می زدم تا تكلیفم را روشن كنند.



[ صفحه 423]



در هر صورت، خلاصه جواب ایشان به بنده این شده كه: لازم نیست تو به خدمت سربازی بروی و من هم دیگر قضیه را دنبال نكردم و به خانه خودم مراجعت نمودم. حدود یك سال پس از آن تاریخ از طرف دوست وقت قانون خرید خدمت سربازی تصویب و به اجرا گذاشته شد و من مبلغ دویست تومان به حساب دولت وقت واریز كردم و معافیت دائمی گرفتم و از زیر پرچم معاف گردیدم و من این كرامت را جز معجزه قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل (علیه السلام) چیز دیگری نمی دانم.

خداوند همه آرزومندان را مشغول الطاف بیكران آن حضرت قرار بدهد.

روز سفید را چو شب از غم سیاه یافت



از دیده ها شد آب روان چون بعزم

شد جانب فرات روان نقد بوتراب



عباس ماه اوج بنی هاشم آنكه بود

از شرم ماه طلعت او ماه در حجاب



از لشگر نفاق ببارید بر تنش

ز آن گونه تیر و تیغ كه بر گلستان سحاب



شر را بگوش بانك برادر چو راه یافت

روز سفید را چو شب از غم سیاه یافت



بر خاك خفته آن قدر چو تازه سرو دید

در خون نهفته آن رخ چون قرص ماه تاب





[ صفحه 424]





هر دست قطع كرده مواسات نفس را

قاطع دلیل از وی و روشن گواه یافت [1] .



زبان حال امام به عباس (علیه السلام)



علمدار تویی عباس كی شرط وفا باشد

ز من در همچنین وقتی جدایی كی روا باشد



چه رفتی از برم عباس بیرق سرنگون گردد

كجا بیرق نگون و حرب از من خوش نما باشد



سپاه دشمنان كردند دلیر از قتل تو عباس

چو بینندت به خون غلطان سرت از تن جدا باشد



به قتل من شوند اندرم دلیل از راه ظلم و كین

تأمل كن دمی مقصود ترك مدعا باشد



برادر تو جوانی از غم صبر نتوانم

ببین كز نار هجرانت قد و سرم دو تا باشد



جواب جناب عباس (علیه السلام)



برادر جان مكن زاری بیان كن كی روا باشد

به خون غلطان جوانانت تنت اندر بلا باشد





[ صفحه 425]





حریم آل پیغمبر به خیمه العطش گویان

پریشان موی زینب آن مه برج حیا باشد



پدر كرده وصیت آنكه گردم بهر تو قربان

رسیده وقت قرباگاه دشت كربلا باشد [2] .




[1] اثر طبع جناب آقاي حاج عابد اصفهاني (قدس سره) بر گرفته از كتاب وقايع الايام در احوال محرم الحرام خياباني تبريزي.

[2] سروده آخوند ملاحسين ارجستاني «ره» برگرفته از كتاب انوار المجالس معظم له.